تصویر دکتر جان کابات زین، در سنین افتادگی، سالها پس از ماجراهای این مقاله
پیشنوشت: این مقاله به غیر از بخشهای کوچکی، تماما ساخته ذهن فلکزده، خود درگیر و خود آزار نویسنده است. مجموعه آرامیا هیچ مسئولیتی از جمله پاسخگویی به خانواده دکتر جان کابات زین (پدر، خواهر، مادر، برادر، ناموس، دوست و آشنا) و همینطور طرفداران ایشان ندارد!
حدودا سال 1970 بود که دکتر جان کابات زین، برای اولین بار مدیتیشن کرد. اما سوالی که اینجا پیش میاد، اینه که چرا؟! واقعا چرا یک دکتر خفن و برگریزون، باید به سراغ تمرینی بره که هنوز به درستی توی جامعه اعظم علمی قبولش نداشتند و خیلیها بهش به عنوان یک تمرین غیر علمی، مضحک، مسخره و حتی بیدر و پیکر نگاه میکردند؟! یعنی مرض داشت؟
برای رسیدن به جواب این سوال، به سراغ Sally Kabat رفتیم، مادر جناب آقای زین! خانمِ سالی که گویا خودشون اون سالها نقاش ماهری بودند، بعضی وقتها به خاطر خَلسهای که حین نقاشی بهش دست میداده، کلا یادش میرفته که یک کابات کوچولویی هم توی خونه هست و به این ترتیب بود که آقای زین با کمبود توجه شدید بزرگ شد! همین موضوع هم خب پیشزمینهای بود که این بنده خدا هنوز به 25 سالگی نرسیده، عاشق اندکتوجه دختری بشه که از قضا دختر شاه ملعونِ آمریکا بوده.
البته آمریکا که شاه نداشته ._. خب شاید دختر سناتوری، نامزدی، رئیس جمهوری چیزی بوده. کی میدونه شاید از اقوام همین ترامپ دغلباز خودمون بوده. بگذریم. نکته اینجاست که این رابطه بیشتر از 3 سال طول نمیکشه و کابات، با دلی شکسته از این دخترهِ خیرهسر و قلب یخزدش نا امید میشه. الان فکر میکنم فرضیه مرتبط بودن این خانم با ترامپ خیلی هم بیجا نیست و به نظریه تبدیل میشه ._.
خلاصه، در این بین چند تایی از دوستانی که کابات زین داشت، از قضا هندی بودند و به شدت نسبت به اینکه این بیچاره مفلوک شکست عشقی خورده حساسیت نشون دادند. به همین خاطر هم اومدند گفتند چه کنیم؟ چه نکنیم؟ بیایم ببریمش هند شاید حال و هواش عوض بشه. بنده خدارو انداختن بردند هند و اونجا خِرکشش کردند سمت کوههای ویندیا،
از اینجا به بعد خود کابات تو دفتر خاطرات صورتیرنگش اینطور نوشته: بعد از کمی پیادهروی با این دمپاییهای مسخره هندی که شبیه نون لواشه، تو دامنه کوه بود که برای اولین بار دیدم یهسری آدم نشستند و عین ماتمزدهها روبروشون رو نگاه میکنند!
اول فکر کردم شاید دارند سریال ستایش میبینند که اینقدر بیسر و صدا و دقیق توجه میکنند. بعد دیدم آقا اصلا اینجا که تلویزیون نداره! بعدم اصن اینا چشمهاشون بسته! از دوستام پرسیدم اینها دقیقا از چه تکنولوژی استفاده میکنند که میتونند از هند و با چشم بسته ستایش ببینند؟ واقعیت مجازیه؟ تورو خدا به منم بگید امشب قسمت اوله معمای شاهو ببینم، اونا گفتند آقا ستایش کیه، حشمت فردوس چیه، معمای شاه چی بوده دیگه. اینا دارند مدیتیشن میکنند!
_ گفتم چیچیتیشن؟
_ گفتند هیچی اصلا بیا بشین اینجا هر کار ما میکنیم بکن تا خودت بفهمی.
خلاصه که کاباتم گوش داد و رفت یک گوشه تا هر کار اونا میگند بکنه، اما هر چی نشست دید هیچ کار نمیکنند! بعد از 5 دقیقه اعصابش خورد زد پس کله رفیق بغل دستیش، گفت مرتیکه منو مسخره کردی؟ اونم تو این وضعیت روحیم؟
اما رفیقش در نهایت آرامش بهش گفت: ((ابله، همین بیمعنیبازیارو درآوردی دختره انداختت تو قوطی رانی و رفت. بشین مثل ما تمرکز کن روی اون نفس بیصاحبی که میکشی تا بفهمی مدیتیشن چیه!))
خلاصه اینجا بود که کابات زین عزیز برای اولین بار مدیتیشن کرد، حالی به حولی شد و به محض برگشتنش به آمریکا، تحقیقاتش در مورد اون رو شروع کرد و تحولی در دنیای پزشکی به وجود آورد! حدودا چند سال پس از این وقایع بود که کابات یک وام از بانک کارآفرینی آمریکا گرفت و ((کلینیک کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی)) رو توی دانشگاه ماساچوست راهاندازی کرد… . (دانشگاه قحطی بوده خدایی…)
حالا دختره چی شد؟ راستش خیلی دوست داشتم بگم دختره بعد از این اتفاقا اومد به دست و پای کابات و افتاد و کاباتم گفت “الان اومدی چون یاس شدم؟ اینا به کنار من هنوز همون یاسرم. (خداییش هر کار کردم با “کابات” قافیه نداشت. حالا شما بگید خوب بود.)
اما خب اینطور نشد و دست بر قضا، دختره با یکی از تاجرای اماراتی نزدیک به کاخ سفید ازدواج کرد که هر لحظه میتونست کابات زین و کلینیک مدیتیشنش و همرو با پول یکی از جتهای شخصیش بخره. در هر حال مهم این بود که مدیتیشن بیاد و برسه به دست ما مردم که رسید، حالا اینکه این وسط کی شکست عشقی خورد، کی به مرز ناله رسید و کی مفلوک و فلکزده به زار رفت، به ما ربطی نداره.
بعد از همه اینها اگر میخوای تلاشهای این کابات زین بندهخدا بیجواب نمونه، بیا یه زحمتی بکش، این آرامیای ما رو دانلود کن. جدای از اون 7 روز اشتراک رایگان بعد از نصب، ما هم یک کد تخفیف 25 درصدی با اسم kabat بهت میدیم تا هم تو راضی باشی، هم ما راضی باشم، هم خوده رازی… نه، هم خوده کابات زین 🙂
,?????
عالی بود
حالی به حالم اضافه شد
ممنونم سجاد جان 🙂
ممنون! با زبان طنز و در قالب داستان کوتاه مطالب مفیدی یاد گرفتم! فکر کنم اینطوری خیلی بهتر در حافظه ام بمونه! باز هم سپاس!!!???
ممنون از شما آرمان جان
البته مطالب این مقاله طنز بود 🙂
ولی خب کلیتش که معروف شدن مدیتیشن توسط دکتر جان کابات زین و علمی بودنش هست، واقعیت داشت.
از اونجا که من خودم عاشق یوگا و مدیتیشن هستم ،کاملا مشخص بود که مدیتیشن و یوگا تو نوشتنت تاثیر به سزایی داشته ،بهتون تبریک میگم،لذت بردم ???
خیلی ممنونم ازت دنیا جان 🙂 نگم برات که اصلا مدیتیشن یه فصل جدید از زندگی رو به روی آدم باز میکنه… . امیدوارم همه یه روزی از این تمرینات استفاده کنند.
خیلی جالب بود نوع طنزش رو دوست داشتم و البته که مدیتیشن رو هم دوست دارم.
ممنون 🙂
ستایش چند بود حالا ??
ریحان جان تحقیق کردم، مثل اینکه توی زمان این قضیه، ستایش ۱ بوده، اون قسمت که شوهر ستایشو براش پاپوش ساختند… اگر سوال بیشتری داری بگو برم باز بپرسم 🙂